عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 4 آذر 1393
بازدید : 386
نویسنده : علی محمد زاده

!بی بی سی ایران را کشوری جعلی و اسراییل را سرزمینی باستانی نامید / کاریکاتور از احمدرضا بیضایی100983


تاریخ : سه شنبه 4 آذر 1393
بازدید : 284
نویسنده : علی محمد زاده

کوهپیمایی ولایت

IMG_2905

 

به گزارش روابط عمومی اتحادیه انجمن های اسلامی دانش اموزان تربت حیدریه کوهپیمایی به مناسبت دهه ولایت که با حضور اعضای قرارگاه های دانش اموزی و اعضای فعال انجمن اسلامی مدارس شهرستان بود در ارتفاعات پیش کوه برگزار شد که در ادامه برنامه بچه ها بیعتی با شهدای گمنام داشتند لازم به ذکر است که در پایان این مراسم مسئول اتحادیه شهرستان و مسئول ستاد اقامه نماز اموزش و پرورش در بین دانش اموزان حضور پیدا کردند. و در ادامه برنامه صبحانه و اهدای جوایز نیز داشتند .

 

IMG_2873

 

 

IMG_2875

IMG_2887

IMG_2899

IMG_2910

IMG_2912

IMG_2916

IMG_2941

 

IMG_2933

 


تاریخ : سه شنبه 4 آذر 1393
بازدید : 204
نویسنده : علی محمد زاده

خاطراتی از مادر شهیدان حسن، حسین و عباس صابری؛
روایت مادری که دو فرزندش در تفحص شهید شدند/ «بعد از شهادت عباس، عراقی‌ها برایش ختم گرفتند»/ «یک روز خواب دیدم شهدای گمنام قطعه 40 آمده‌اند بازدیدم را پس بدهند»

 جنگ که تمام شد، حسن شهید شده بود و هنوز حسین و عباس مانده بودند برای مادرشان. خاور خانم شده بود مادر شهید ولی کسی فکر نمی‌کرد در روزهایی که دیگر صدای سوت خمپاره آرامش دشتهای جنوب را بهم نمی‌زند، دو ‍پسر دیگر او هم قصد عروج داشته باشند تا خاور خانم مدال ام الشهدایی را روی سینه نصب کند.

به گزارش رجانیوز، روز اول بهمن ماه سال66 روزی بود که حسن صابری در سن هفده سالگی در منطقه ماووت به شهادت رسید. برادرش عباس هم که دو سال از کوچکتر بود در روزهای دفاع مقدس مجروح شیمیایی شد ولی با همان حال و احوال خاکهای گرم جنوب را رها نکرد و بعد از جنگ به تفحص شهدا پرداخت. سرانجام در روز هفتم محرم مصادف با پنجم خرداد 1375 برای پیدا کردن شهدا در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار بود که انفجار یک مین دست و پای او را قطع کرد و دو بالی به او بخشید که بتواند به سمت برادر شهیدش پرواز کند.

برادر سوم حسین نام داشت و از دو برادر دیگرش بزرگتر بود و شاید همین، احساس جا ماندگی را در او تقویت می‌کرد. حسین که در شب اربعین حسنی بدنیا آمده بود راه برادرش عباس را در تفحص شهدا ادامه داد و هنگامی که در منطقه فکه بر اثر انفجار مین به شهادت رسیدُ درست یکسال از تاریخ شهادت عباس گذشته و هفت روز به اربعین حسینی مانده بود. با رفتن حسین دیگر هر سه پسر مادر شهید شده بودند و برای او فقط سه دختر مانده بود.

تشییع پیکر مادر شهیدان صابری در تهران

حالا بعد از اینهمه سالُ مادر این سه شهید به پسرانش پیوسته است. دیروز جمعه روز تشییع و خاکسپاری خانم خاور  نورعلی میرآبادی بود. به همین مناسبت در ادامه گوشه‌ای از خاطرات خواندنی این مادر شهیدان منتشر می‌شود.

 

پیکر شهدایی که کومله از درخت آویزان کرده بود

حسن آقا و حسین آقا با هم در کردستان بودند، صدام برای سر آنها جایزه گذاشته بود. حسین آقا با شهید کاوه همرزم بود؛ تعریف می‌کرد: «یکی از کومله‌ها روی دیوار اتاق‌شان قاب عکس بلندی گذاشته بودند، پشت این عکس دریچه و مسیری بود، آن مسیر را طی کردیم و به کومله‌ها رسیدیم، آنها از دیدن ما غافلگیر شدند». حسن آقا هم از جبهه کردستان برای من تعریف می‌کرد و می‌گفت: «باغ زردآلو در اطراف مقر ما بود؛ بچه‌های بسیجی رفتند به آنجا تا کمی میوه بچینند، کومله‌ها در آنجا کمین کرده بودند؛ خبری از بازگشت بسیجی‌ها نبود، رفتم و دیدم کومله، بچه‌های ما را سر بریدند، آنها را از درخت آویزان کردند و دل و روده‌شان را بیرون ریخته‌اند.»

 

مادر شهيدان صابري 

نظر کرده حضرت عباس(ع) بود

عباس پسر سومم است؛ قبل از اینکه او به دنیا بیاید، در عالم خواب دیدم یک آقا به من گفت: «نام این پسر شما عباس است» وقتی هم پسرم به دنیا آمد، اسم او را عباس گذاشتم.

حدود یک ماه از تولد عباس می‌گذشت که به سختی بیمار شد؛ پس از مراجعه به چند دکتر، او را در بیمارستان بستری کردیم؛ او کاملاً بیهوش بود، بی‌تابی می‌کردم، دکترها هم مرا دلداری می‌دادند و می‌گفتند: «این بچه خوب می‌شود و بزرگتر که شد دکتر می‌شود». اما طولی نکشید که عباس دچار خونریزی پوستی شد، دلم شکست و بدون هیچ اعتمادی به دکترها به امامزاده «سید نصرالدین» بازار که علمای بزرگی نیز در آنجا دفن شده‌اند، رفتم؛ به حضرت ابوالفضل(ع) متوسل شدم وقتی به منزل بازگشتم، از بیمارستان تماس گرفتند تا پدرش برای عباس دارو ببرد. من هر لحظه منتظر خبر بودم وقتی آقا نصیر(پدر عباس) به خانه آمد، با خوشحالی گفت: «عباس خوب شده؛ می‌گویند دیشب شفا پیدا کرده است».

پزشکی هم از آمریکا آمده بود و پس از معاینه گفت: «او هیچ مشکلی ندارد و وضعیتش فرق کرده است». پنج ماه مراقب عباس بودم اما در این چند ماه تب هم نکرد؛ با اینکه دکتر خواسته بود تا ۱۶سالگی تحت نظر باشد و کوچکترین خراشی هم به بدنش وارد نشود اما او در ۱۳سالگی راهی جبهه شد و به کرامت آقا ابوالفضل العباس(ع) بهبودی کامل یافته بود.

 

شب‌ها در پشت‌بام نماز می‌خواند

عباس آقا در سه ماه تابستان روزه می‌گرفت اما نمی‌گفت که روزه ا‌ست. موقع اذان مغرب می‌آمد و می‌گفت: «مامان، خوراکی چی داریم؟» می‌گفتم: «چرا الان می‌گویی از صبح تا حالا نگفتی؟!» بعد می‌فهمیدم که روزه بود. او شب‌ها مخفیانه به پشت‌بام می‌رفت و پشت کولرها نماز شب می‌خواند.

 

عکس امام(ره)، مهر و جانماز و تسبیح و انگشتر و عطر شهیدان صابری

بعد از شهادت عباس، عراقی‌ها برایش مراسم ختم گرفتند

عباس آقا خیلی خوش اخلاق بود؛ او در دوران تفحص شهدا برای اینکه بتواند دل عراقی‌ها را به دست بیاورد تا آنها در تفحص شهدا با او همکاری کنند، برای آنها هدیه می‌گرفت، لباس و میوه و سیگار می‌برد و در مجموع با آنها با مهربانی رفتار می‌کرد؛ بعد از شهادتش عراقی‌ها ۵۰هزار تومان خرج کردند و برای عباس آقا مراسم ختم گرفتند.

بعد از شهادت عباس آقا، حسین آقا همین رفتار را با عراقی‌ها داشت؛ بعد از شهادت حسین آقا، عراقی‌هایی که آنجا بودند، می‌گفتند: «ما دیگر تحمل اینجا ماندن را نداریم».

 

مادری که مژده شهادت پسرش را به او داد

حدود یازده ماه از حضور حسین آقا در منطقه می‌گذشت؛ یک شب که به تهران آمد، خوابش را برایم تعریف کرد و ‌گفت: «در خواب آقایی را دیدم قد بلند با عمامه مشکی و با یک خال در سمت راست صورتش، حسن و عباس نیز در کنار او ایستاده بودند؛ هر سه نزدیکم آمدند، آن آقا مرا بغل کرده و بوسید. سپس دستم را گرفت و به سوی ماشینی رفتم و همگی سوار شدیم».

این درست شبیه خوابی بود که برادرش عباس نیز قبل از شهادت برایم تعریف کرده بود.

ـ حسین آقا، دیگر به منطقه و تفحص نرو.

ـ مامان، اگر این را از من بخواهی از خانه می‌روم و حتی شب‌ها را هم در مسجد می‌مانم.

ـ حسین، عباس هم چنین خوابی دیده بود و رفت شهید شد.

وقتی این را گفتم، چهره حسین‌آقا گلگون شد، در گوشه اتاق نشست و لبخندی زد؛ چقدر از این حرفم خوشحال شد.

بعد از اولین سالگرد شهادت عباس آقا در پنجم خرداد، عصر سه‌شنبه ۲۷خرداد ماه حسین آقا با منزل تماس گرفت و گفت: «مادر یک یخچال برایتان خریده‌ام منتظر باشید برایتان بیاورند». صدای خسته و لحن کلامش مرا به یاد آخرین تماس عباس آقا انداخت.

ـ پسرم، چرا صدایت این طوریه؟

ـ خسته‌ام و می‌خوام برم بخوابم.

ـ حسین آقا! کی می‌آیی دلم شور می‌زنه؟

ـ زود می‌آیم.

صبح روز چهارشنبه ۲۸خرداد بود؛ با دخترانم بلند شدیم و خانه را تمیز کردیم. سنگینی عجیبی را در سرم احساس می‌کردم؛ به بچه‌ها گفتم امروز حالم خوش نیست؛ انگار اتفاقی افتاده و ما خبر نداشتیم.

به حسین آقا زنگ زدم. یکی از برادران گوشی را در ستاد کمیته جستجو مفقودین اهواز برداشت، گفتم: «تو را به خدا بگویید حسین آقا کجاست؟» گفت: «حاجی خانم همین جاها بود. حاجی خانم… حاجی خانم الان…حسین آقا، حسین آقا …» ارتباط قطع شد دوباره زنگ زدم و یک نفر دیگری گوشی را برداشت و گفت: «مادر، همین جاهاست الان می‌آید».

بار سوم یکی دیگر گوشی را برداشت و گفت: «مادر، حسین‌آقا خسته‌اند و خوابیده‌اند». آن روز ساعت یازده صبح حسین ‌آقا به آرزویش رسیده بود.

 

بچه‌هایم همیشه کنارم هستند

بچه‌ها گاهی اوقات به خوابم می‌آیند؛ بیشتر در ایام سالگردشان وقتی که کمی ناراحت می‌شوم به خوابم می‌آیند؛ یک‌بار که خیلی ناراحتی کردم، به خوابم آمدند و گفتند: «مادر این‌قدر ناراحتی می‌کنی ما اذیت می‌شویم می‌رویم، ببین ساک‌هایمان را بستیم». بعضی وقت‌ها به خوابم می‌آیند می‌گویند ما در کنارت هستیم. گاهی همسایه‌ها بچه‌ها را در خواب می‌بینند که در حال کمک کردن، خوشامدگویی به مهمانان هستند.

 

 

مقر کمیته جستجوی مفقودین اهواز از سمت راست: اکبررسولی،شهید پازوکی،شهیدعباس صابری، شهید محمودوند وسردارباقرزاده

شهدای گمنام هم به ما سر می‌زنند

قبل از اینکه بیماری آتروز در قسمت پای من شدت پیدا کند، صبح‌های جمعه به قطعه ۴۰گلزار شهدای بهشت زهرا(س)می‌رفتم؛ در قطعه ۴۰، شهدای گمنام دفن هستند؛ آنجا چایی،‌ حلیم جو، نان و پنیر به مردم می‌دادم.

یک شب خوابیده بودم و در عالم رؤیا دیدم دَرِ حیاط‌‌مان باز شد؛ جوان‌هایی با ماشین سپاه به خانه‌مان آمدند؛ نشسته بودم و گفتم: «کی در را باز کرد شما آمدید، تو؟» گفت: «مگر دیروز شما به دیدن ما نیامدید، مراسم گرفتید، ما هم آمدیم به شما سر بزنیم» آن جوان‌ها همان شهدای گمنام قطعه ۴۰بودند

 

منبع: نسيم، فارس، فرهنگ نيوزبرگرفته از رجا


تاریخ : سه شنبه 4 آذر 1393
بازدید : 279
نویسنده : علی محمد زاده

جالبه بخونین ………………..

ﻣﻘﯿﻢ ﻟﻨﺪﻥ ﺑﻮﺩ، ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺳﻮﺍﺭ
ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ . ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ
ﺑﻘﯿﻪ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ 20 ﭘﻨﺲ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺗﺮ
ﻣﯽ ﺩﻫﺪ !
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻠﻨﺠﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻪ
ﺑﯿﺴﺖ ﭘﻨﺲ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﺑﺮ
ﺧﻮﺩﻡ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﺷﺪﻡ ﻭ … ﺑﯿﺴﺖ ﭘﻨﺲ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ
ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻗﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩﯼ …
ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ . ﻣﻮﻗﻊ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻥ
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ
ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ . ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯽ ؟ ﮔﻔﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ
ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﻣﺮﮐﺰ ﺷﻤﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﻡ ﺍﻣﺎ
ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻤﯽ ﻣﺮﺩﺩ ﺑﻮﺩﻡ . ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ
ﺷﺪﯾﺪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻢ . ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ
ﺷﺮﻁ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﮔﺮ ﺑﯿﺴﺖ ﭘﻨﺲ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﯾﺪ ﺑﯿﺎﯾﻢ .
ﻓﺮﺩﺍ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﯽ ﺭﺳﯿﻢ !
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ : ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﺪ ﺣﺎﻟﯽ
ﺷﺒﯿﻪ ﻏﺶ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ . ﻣﻦ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺩﻡ
ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﺴﺖ
ﭘﻨﺲ ﻣﯽ ﻓﺮﻭﺧﺘﻢ.

 

 

 

کی بخوابیم

 

عیلوله از ماده (علل) و به معنای مرض است؛
زیراخواب دراین زمان بیماری زاست.
امام صادق علیه‌السلام:خواب بامداد، شوم و مانع روزی است.چهره را زشت و رنگ را زرد می‌گرداند،پس مبادا در این زمان بخوابید.”
این زمان، زمان نزول فرشتگان است و هر کس در این زمان بخوابد،از دریافت رزق کامل خود و برکات معنوی آن محروم خواهد شد.
خواب فیلوله:
خواب ضعف و سستی است و به خواب بعد از روز
(بعدازطلوع خورشید)گفته می‌شود.
امام باقر علیه‌السلام:خواب اول روز بی‌عقلی است؛زیرا موجب سردی بدن می‌شود؛لذا فرد درطول روز کسل است و شور و نشاط کافی جهت انجام فعالیتهای روزانه خود ندارد. همان بحرانی که نسل‌های امروزی در اثر بی‌توجهی به این دستورات طبی و روان‌شناسی اسلام گرفتار آن شده‌اند.
خواب غیلوله:
خوابیدن حدود نیم ساعت قبل از غروب را غیلوله می‌گویند.
این خواب موجب هلاکت انسان می‌شود.
امام باقر علیه‌السلام:خواب بعد ازعصرحماقت است.
خواب بین العشایین:
خواب ازاذان مغرب تا زمان عشاء (دوساعت بعدازاذان مغرب)
مناسب نیست.
امام باقر علیه‌السلام:خواب بین نمازمغرب وعشاء انسان را از رزق محروم می‌کند.
امیرالمومنین علیه‌السلام:خوابیدن قبل از نماز عشاء پریشانی و فقرمی‌آورد چون باقیمانده رزق هر فرد از بین الطلوعین در این زمان پخش می‌شود.
خواب قیلوله:
خواب پیش از ظهر(حدودنیم ساعت قبل ازاذان ظهرتااذان ظهر) را خواب قیلوله گویند که بسیار مفید بوده و موجب نشاط و تقویت قوای مختلف بدن می‌شود.
شخصی نزد پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله رفت و سوال کرد:
من حافظه‌ای قوی داشتم ولی اکنون فراموشی بر من غالب شده است.حضرت پرسیدند: آیاخواب قیلوله می‌کردی و اکنون آن را ترک کردی؟گفت:بله.حضرت فرمودند:دوباره خواب قیلوله بکن.چون این کار را کرد، حافظه‌اش برگشت.
امام باقر علیه‌السلام:خواب قیلوله نعمت زاست؛زیراگرمی هوای روز،سردی ظاهربدن راتعدیل می‌کند.
خواب اول شب:
خواب سرشب یعنی بعد از نمازعشاء تانیمه شب شرعی است که بسیار مناسب است و هر ساعت آن برابر با دو و نیم تا سه ساعت است و از نیمه شب شرعی تا یک ساعت به اذان صبح که هر یک ساعت برابر یک سال می‌باشد؛ به این معنی که کیفیت خواب اول شب بسیار زیاد است و خستگی کار روز را ازبین می‌برد.

 


تاریخ : سه شنبه 4 آذر 1393
بازدید : 229
نویسنده : علی محمد زاده

  
یکی از بچه ها آمده بود تا مرخصی بگیرد، مهدی نگاهی به او کرد و گفت: می خواهی بری ازدواج کنی؟ 
رزمنده گفت : آره میخوام برم خواستگاری! 
مهدی هم گفت : خب بیا خواهر منو بگیر! 
آن رزمنده با خوشحالی گفت: جدی می گید آقا مهدی؟ 
که جواب شنید :به خانواده ات بگو برن ببینن، اگه پسندیدن اونوقت بیا مرخصی بگیر و برو. 
آن بنده خدا خوشحال رفته بود پیش بچه های مخابرات و گفته بود که فرمانده لشکر گفته بیا خواهر منو بگیر! 
بچه های مخابرات مرده بودند از خنده! 
پرسیده بود : چرا می خندید؟ خودش گفته بیا خواستگاری خواهر من! 
که جواب می شنود: آقا مهدی سه تا خواهر داره دوتاشون ازدواج کردند یکیشون هم یکی دو ماهشه! 
مجموعه حاطرات 8 
  
    

ین عکس مربوط به تمرین تیم نینجا های زن هست !!!!!!کاری با عکس و تیم نینجا و خوب و بدش ندارم.اما….این خانم چقدر با افتخار به این عملش، عکس میندازه.چقدر خوشحال شده وقتی تصویرش در نت منتشر شده.ولی….ولی آیا این خانم حاضر هست اینگونه پوشیه ببنده؟؟قطعا نه.چون براش نینجا بودن ارزش داره.دیگه کاری با این خانم ندارم.بحثم با همه هست.تا حالا به این فکر کردیم چه چیزهایی برامون ارزش هست؟ اصلا چه چیزهایی ارزش دارن؟تا حالا فکر کردیم که خودمون عوض شدیم یا ارزش هامون عوض شده؟آیا تاحالا شده به نمازخوندمون افتخار کنیم؟به چادر پوشیدنمون؟ به روضه گرفتنمونشده تو مدرسه که همه به تیپ و غیافه و تعداد دوستان جنس مخالف و عضویت در فلان گروه تو وات ساپ و پیج اینستاگرام و غیره و غیره افتخار میکنه، ما هم با افتخار از دینمون بگیم، از ارزش هامون بگیم؟بچهانجمنی ها,مذهبی ها….ارزش هامون رو بزنیم سر چوب و علمشون کنیم و تو سطح جامعه بچرخونیم و نشونش بدیم.بچهانجمنی ها ,مذهبی ها ….جامعه پیرامونتون رو کاری کنید که از شما تاثیر بگیره و با حرکت شما به حرکت در بیاد. 
  
  
  
بخوانیم و فکر کنیم … حجاب در هویت ما جایگاهش چه بوده ؟؟؟!!!ماجرای سخن گفتن تهمینه با رستم و افتخار تهمینه به حجاب و دوری از چشم نا محرم 
چنين داد پاســـــــخ كه تهميــنه امتوگويي كه از غم بدو نيــــــــمــه ام 
يكي دخت شاه سمــــــــنگان منمزپشت هزبر و پلنگان منــــــــــــــــم 
بگيتي ز شاهان مراجفـــت نيستچو من زير چرخ برين اندكيـــــــست 
ز پــــــرده برون كس نديده مــــــــرانه هرگز كس آوا شنيــــــــــــده مرا 
  
  
  
  
  
  
  

  

  
  
آقای کافی نقل می کردند:داشتم میرفتم قم، ماشین نبود، ماشین های شیراز رو سوار شدیم. یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود،اون موقع هم که روسری سرشون نمی کردن!هی دقیقه ای یکبار موهاشو تکون می داد و سرشو تکون می داد و موهاش می خورد تو صورت من. هی بلند می شد می شست، هی سر و صدا می کرد.می خواست یه جوری جلب توجه عمومی کنه.برگشت، یه مرتبه نگاه کرد به منو خانمم که کنار دست من نشسته (خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش)گفت: آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟بردار یکی بشینه.نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه!گفتم: این خانم ماست.گفت: پس چرا اینطوری پیچیدیش؟همه خندیدند.گفتم: خدایا کمکمون کن نذار مضحکه اینا بشیم.یهو یه چیزی به ذهنم رسید.بلند گفتم: آقای راننده!زد رو ترمز.گفتم: این چیه بغل ماشینت؟گفت: آقاجون، ماشینه!ماشین هم ندیدی تو، آخوند؟!گفتم: چرا؟! دیدم.ولی این چیه روش کشیدن؟گفت: چادره روش کشیدن دیگه!گفتم: خب، چرا چادر روش کشیده؟گفت: من باید تا شیراز گاز و ترمز کنم، چه می دونم!چادر کشیدن کسی سیخونکش نکنن ،انگولکش نکنن ،خط نندازن روشو …گفتم: خب، چرا شما نمی کشی رو ماشینت؟گفت: حاجی جون بشین تو رو قرآن.این ماشین عمومیه!کسی چادر روش نمی کشه!اون خصوصیه روش چادر کشیدن!“منم زدم رو شونه شوهر این زنه گفتم: این خصوصیه، ما روش چادر کشیدیم”. 

  
  
  
آیا شما این خانم یمنی که برنده جایزه نوبل شده است را می شناسید؟ 
ایشان در جواب خبرنگاری که پرسیده بود؛ شما چرا حجاب دارید، در حالی که فرد با شعور و تحصیل کرده ای هستید؟! پاسخ داد؛ 
در اوایل این جهان، انسان کاملاً برهنه بود، اما زمانیکه وی شعور یافت شروع به پوشیدن لباس کرد. امروز من به مقامی که رسیده ام و آنچه را که می پوشم، بلندترین نقطه تفکر و تمدن انسانیت است نه قدامت گرامی.اما اگر انسانها دوباره همانند روزهای اولی جهان آغاز به دریدن و دور انداختن پوشش خود کنند، این قدامت گرایی و قدامت پسندی است! 
  
  
  
  
  
ه این میگن زیبایی…!!!* زیبا بودن فراتر از آن است کهچه تعداد پسر را مجذوب تماشای خود کنید،یا چه میزان آرایش داشته باشید.زیبا بودن این است کهبرای چه زندگی میکنید،و معنای شما چیست.زیبایی، قلب شما استو آنچه که باعث خاص شدن شما میگردد.زیبایی همان خصوصیات کوچکی است که هویت شما را تشکیل می دهد.زیبایی یعنیمبارزه با مشکلاتو زندگی کردن صادقانه در مسیر فکر.زیبایی این است! 
  
  
  
آیت الله معظم امـام خامنــه ای حفظه الله :زن ها هم بايــد ورزش كننــد.گاهى من در هميــن راه «كُلك چال» كه از پايين بـه بالا مى‌آيـم،يا بعكس بـه طرف پاييــن مى‌روم، خانـم هايى را مى‌بينـم كه باچـادر مشكى ايــن راه را طى مى‌كننــد. با ايـن‌كه قسمتى از ايــن راه، بسيـار ناهموار و يا بـه قول ما مشهديها قلب است،درعيـن‌حال خانم ها ايــن راه ناهموار را تحمّل مى‌كننــد و بـاچـادر مشكى مى‌آينــد. خوب؛ ايــن همّت است ديــگر.من ايـن‌طور زن ها و همچنيــن افراد مسنّى كه ايــن راههاى طولانى را طى مى‌كننـد و مى‌رونـد، بسيـار تحسيــن مى‌كنم.۱۳۹۱/۱۲/۲۷ 
  

  
مــن یـکــــ دخـتــر چــادریـــم … 
شاد و پرنشاط ، سرزنده و پرکار…قرآن و نهج البلاغه اگر میخوانم ، رمان و حافظ هم میخوانم.عاشق پهلوانی های حضرت حیدر اگر هستم ، یک عالمه شعرحماسی از شاهنامه هم حفظم.پای سجاده ام گریه اگر میکنم ، خنده هایم بین دوستانم همتماشایی است !من یک عالمه دوست و رفیق دارم.تابستان ها اگر اردوی جهادی میرویم ، اردوهای تفریحی ام نیز هرهفته پا برجاست …ما اگر سخنرانی میرویم ، پارک رفتنمان هم سرجایش است …مسجد اگر پاتوق ماست ، باغ و بوستان پاتوق بعدی ماست …برای نماز صبح قرار مسجد اگر میگذاریم ، هنوز خورشید نزده از مسجدتا خانه پیاده قدم میزنیم.دعای عهدمان را اگر میخوانیم ، همانجا سفره باز میکنیم و با خنده وشادی صبحانه مان میشود غذا با طعم دعا !ما اگر چادر سر میکنیم ، نقاش هم هستیم ، خطمان هم خوب استحرفهای دخترانه مان سرجایش ، شوخی های دوستانه مان را هممیکنیم ،نمایشگاه و تئاتر هم میرویم ، سینما هم اگر فیلم خوب داشت …کوه هم میرویم ، عکس های یادگاری ، فیلم های پر از خنده و شادی…کی گفته ما چادری ها …من قشنگ تر از دنیای خودمان سراغ ندارم !دنیای من و این رفیقان با خدایم ،همین هایی که دنبال زندگیشان در کوچه و خیابان نمیگردند ،همین هایی که وقتی دلت را میشکنند تا حلالیت ازت نگیرند ول کننیستند ،همین هایی که حیاشان را نفروختند …خوشبخت ندیده ، هرکس ما را ندیده … 
  
  
  
  
  

چادر من♥•۰·نـه بـرای نشـان دادن فقـر در سریـال هـای کشـورم است …نـه لبـاس متهمـان ِ دادگـاه و زنـدان هـا …چـادر مـن تـاج بنـدگـی مـن است …سنـد زهـرایی بـودنـم را امضــا میکنـد …!طعنـه هـا دلسردت نکنـد بـانــو !بـا افتخـار در کوچـه هـای شهـر قـدم بـزن …! 
  
  
  
  

برایم مهم نیست که برخی مرا مسخره میکنند…. 
همانگونه که: 
نوح را مسخره کردند. (هود (۱۱) : ۳۸) 
موسی را مسخره کردند. (شعرا (۲۶): ۲۵) 
پیامبر قوم عاد را مسخره کردند. (احقاف (۴۶): ۲۶) 
و در یک کلمه مسخره شدن، تنها شکنجه ی مشترکی بود 
که همه ی پیامبران آن را تجربه کردند. (حجر (۱۵):۱۱) 
خداوند وعده داده است: از آنان روی گردان! 
ما شرّ مسخره کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد. (حجر (۱۵) :۹۵) 
مادرم زهرا(س) جلوی نابینا هم حجابش را حفظ کرد! 
من هم یک محجبه ام ! الگویم زهراست! 
پس عیب ندارد مرا مسخره کنید .. 
  
  
  

  
  
بانومبادا رنگ به رنگ های دنیاسیاهی چادرت را از چشمت بیندازد…هر وقت دلت را زدنداز تیرگی چادرت…سیاهی کعبه را به یاد بیاور؛که همرنگ توست…بانویِ همرنگِ خانه یِ خدا…افتخار کن به رنگِ چادرت،که همرنگِ چادرِ خانه خداست… 
  
  
  

  
دو تا حدیث از رسول اکرم(ص) که فکرشم آدم را متحول میکنهپیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): دو گروه اهل جهنم هستند و حتی بوی بهشت به مشام آنها نخواهد رسید:1. ستمگران تازیانه به دست.2. زنان بی حجاب و برهنه ای که با زرق و برق خود را به مردم نشان داده و هوس های آنها را به سوی خود جذب می کنند. موهای سرشان همچون کوهانهای شتر سبکسر عربی است ، با کرشمه راه می روند و دل مردان را می ربایند و روسری و مقنعه خود را کج و تا نیمه بر سر می کنند. با آرایش و زیور بیرون می آیند و به دیگر زنان یاد می دهند مانند آنها رفتار کنند (بدحجاب باشند) و دیگران را به کج روی تشویق می کنند .(فروع کافی، ج 5، ص 1519) ، (کنزالعمال، ج 16، ص 383، شماره 45013 و مانند آن ج 16، ص 401) 
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هرگاه زنی برای غیر شوهرش، خود را معطر نماید سپس از خانه اش بیرون شود تا زمانی که به منزلش برمی گردد لعنت می شود.(وسایل الشیعه، ج 14، ص 114؛ حجاب در ادیان الهی، ص 95) 
  

  
  
  
  
نمی دانید چه لذتی دارد وقتی سیاهی چادرم ، دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوش رنگترین زن هاست را میزند…نمی دانید چه لذتی دارد وقتی مردهایی که به خیابان می آیند تا لذت ببرند،ذره ای به تو محل نمی دهند …نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی در خیابان و دانشگاه و … راه می روید و صد قافله دل کثیف، همراه شما نیست…نمی دانید;واقعا نمی دانید چه لذتی دارد این حجاب! 
  

یه دختر چادری با دوستای بی حجابش میره بیرون،یکی از دوستاش بهش میگه دیوونه ای تو این گرما چادر می پوشی!!؟؟ببین مارو…...گفت : کی رو تا حالا دیدی رو پیکان 48 چادر بکشه؟ 
  
  
  
  
  

چـــــــــــــــــادر تو تلافی غروبی است…که در آن روز به زور چادر ازسر زنان حرم پیامبر می کشیدند. . .چادر تو میراث خون دلهای خیمه نشینان ظهر عاشوراست . . .و چادر سرکردنت به همین سادگی انتقام کربــــــــــــــــــلا ست . . . 
  

  
  
  
  
  
  
تو مدرسه در فعالیتهای پرورشی خیلی فعال بودم و هر روز هم نماز در مدرسه برگزار میشد یه خانومی که از حوزه علمیه می اومد و قبل از نماز جماعت هر روز حدود یه ربع ساعت برای ما صحبت می کرد از احکام، یه روز که راجع به حجاب و چادر حرف می زد از اینکه حجاب داشته باشیم کلی صحبت کرد و فواید مادی و معنوی حجاب برتر (چادر) رو هم گفت از حضرت زینب (س) و ائمه اطهار برامون تعریف کرد و یادمه که تاکید کرد بچه ها حتی اگر چادر پوشیدین مراقب پوشش زیر چادرتون هم باشید که حجابتون واقعا کامل باشه. این حرفها باعث شده بود که  من بیشتر جذب چادر بشم حتی هر وقت مامانم مخالفت می کرد می گفتم پس چرا خانم برهانی که میاد برای نماز گفته ما حجاب داشته باشیم و چادر هم حجاب برتره 
خلاصه همینطور می گذشت تا سال تحصیلی دوم راهنمایی ام شروع شد. مامانم چون خیاطی می کرد همیشه خودش چادرشو برش می داد و می دوخت یه روزی که داشت چادرشو برش میزد من باز هم گفتم مامانی چرا برای من چادر نمیگیری؟ 
مادرم گفت هر وقت بزرگ شدی باشه می گیرم و برای اینکه بفهمم چقدر بزرگ شدن منظورشه گفت هروقت که چادر اندازه ات شد . 
صدای زنگ تلفن باعث شد مامانم رفت تلفنو جواب بده که من تصمیم گرفتم یه کاری کنم چادر اندازه ام بشه قیچی رو برداشتم از پایین چادر برش دادم 
مامانم که اومد دید خیلی تعجب کرد با چهره ای ناراحت و عصبانی گفت : چی کار می کنی ؟خرابش کردی! 
چند لحظه مکث کردم چادر رو از زمین برداشتم گفتم مامان الان دیگه چادر اندازه ام شده ببین . 
مامانم قیافه شو از من پنهون می کرد که من نبینم داره میخنده اما این اتفاق باعث شد که متوجه بشه من چقدر دوس دارم چادر داشته باشم. بالاخره نظرش عوض شد و همون چادر رو برای من دوخت دوخت الان 9 ساله که من چادری شدم و چادر می پوشم . 
فرداش که به مدرسه رفتم خیلی از دوستام از اینکه من چادری شده بودم تعجب کردند  اما وقتی مدیر مدرسه و مربی پرورشی همون روز منو با چادر دیدن خیلی خوشحال شدن به طوری که منو در صف صبحگاه مدرسه تشویق کردند . تو خانواده هم چون بین دخترهای هم سن و سال فامیل سنم از همه کم تر بود با چادرم خیلی مورد تمجید و تعریف دایی و عمو و بقیه قرار گرفتم. 
در مقطع دبیرستان با اتحادیه انجمن اسلامی دانش آموزان و هیئت انصار المهدی و رزمندگان اسلام و نوجوانان عاشورایی  آشنا شدم و کار شهدا پژوهشی انجام می دادیم که شامل مصاحبه با خانواده های شهدا  و دیدن وصیتنامه های شهدای کشور از جمله استان هرمزگان این بود که چقدر زیاد در آنها این پیام به چشم می خورد که به دختران مسلمان ایرانی بگویید ما برای حفظ حیای زنان و دختران ایران جانمان را دادیم و چقدر سفارش به حفظ حجاب و چقدر توصیه به چادر 
هرچه دانسته هایم بیشتر میشد ، احترام و افتخارم نسبت به چادر افزایش پیدا می کرد. حالا احساس من به چادر فقط یک دلبستگی ساده نیست؛ چادر پرچم اعتقادات منه و خوش به حال هرکس که زودتر بهش می رسه و به قول مادرم زودتر بزرگ میشه اونقدر که اندازه ی چادر بشه. 
  
  
  
  
  

  
  
قا اصلا دین رو میذاریم کنار 
بیا اصلا قرآن رو میذاریم کنار… 
حجاب یه مساله عقلیه! 
هر عقل سالمی میتونه قبول کنه 
به یه خانم بگو حاضری شوهرت 99% عشقش مال تو باشه 1% واسه یه زن دیگه؟! 
کسی هست بگه حاضرم؟! 
پس همونطور که دوس داری شوهرت عشقش مال تو باشه 
جوری ازخونه بیرون نرو عشق شوهر مردمو بدزدی! 
یه جور لباس نپوش آرایش نکن که 1% عشق یه مردو مال خودت کنی 
زن مسلمان باید آنچنان در میان مردم رفت و آمد کند که علائم عفاف و وقار و سنگینی و پاکی از آن هویدا باشد 
“حاج آقای قرائتی 
  
  
  

  
از دیدگاه اسلام، زن شخصیتی شایسته و رسالتی الهی دارد که می تواند با پیمودن مدارج کمال، به مراتب عالی انسانیت بار یابد و مصداق تحقق فلسفه خلقت؛ یعنی جانشینی خدا گردد. زن، مربی بشر است و می تواند با تربیت فرزند صالح، امتی را از گمراهی رهایی بخشد. زن، مربی بشر است و می تواند با تربیت فرزند صالح، امتی را از گمراهی رهایی بخشد. 
  
  
  
  
  
  
  
  

سلامتی دخترایی که پارسال ماه رمضون توی ضل گرما که ما مردا با به پیراهن نازک و خنک شرشر عرق می ریختیم چادر مشکیشون رو کنار نزاشتند. لبهای خشک تشنه و صورت گر گرفته شون خودش حرفها داره. خانمها خوش به حالتون توفیق از این بالاتر؟! 
  
  
  

پوششی معمولی داشتم مانتویی تا روی زانو به علاوه یک شال البته بدون آرایش. 
تا اینکه سال سوم راهنمایی که با یکی از همکلاسی هایم آشنا و دوست شدم که ظاهری متین و چادری داشت بعد از مدتی هم نشینی با او ظاهر او بر من اثر گذاشت.او اهل مسجد بود گاهی به بهانه اینکه با دوستم در مسجد قرار دارم با چادر از خونه خارج می شدم و به مسجد می رفتم.اما در مهمانی ها بدون چادر بودم با اینکه پوششم تغییر کرده بود و محجوب تر شده بودم.دوستم که روز به روز با او صمیمی تر می شدم آدمی مذهبی و معتقد بود. به من گفت:”دوست دارم دوستی که دارم شبیه خودم باشه”دوستش داشتم و به راهی که می رفت اطمینان پیدا کردم و با راهنمایی های حاج آقای مدرس حرف های دوستم برایم به اثبات رسید.(صحبت های پیش نماز مدرسه مون بعد از هر نماز )تصمیمم را گرفتم . از پول توجیبی های خودم یک چادر مناسب خریدم و موقع رفتن به مدرسه در کوچه جلوی درب خانه بدون اطلاغ خانواده چادرم را سرم کردم.اولین روزی که با چادر وارد مدرسه شدم همه همکلاسی ها به من لبخند زدند لبخند شیرین و محبت آمیز برای اینکه تغییر کرده بودم. دوستی که باعث چادری شدنم شده بود با این جمله به من تبریک گفت:”تو خوب بودی با چادر بهتر شدی”بعد از مدتی مادرم اتفاقی مرا از روی تراس خانه دید که در کوچه چادر سر می کنم و از چادر پوشیدنم با اطلاع شد. (پوشش من دقیقا برخلاف بقیه بود ) بعد از کلی صحبت و اعتراض ،من استوارتر از قبل چادر بر سر به مدرسه می رفتم .سال بعد از طرف آموزش وپرورش به حج مشرف شدم از آن به بعد به بهانه اینکه حاجیه خانم باید چادری باشد همه جا چادر می پوشیدم.بعد از گذشت مدتی، پوششم در خانواده عادی شده بود دیگر حداقل باخانواده ام در رابطه با حجابم مشکلی نداشتم اما اطرافیانم به خاطر این مساله از صحبت کردن با من اجتناب می کردند و علاوه بر این پاره ای از اوقات مرا مورد تمسخر قرار می دادند.به تدریج مادرم را هم به چادر علاقه مند کردم .مثلا وقتی از حج برگشتم چون چادر می پوشیدم به مادرم گفتم:”زشته من چادر داشته باشم و شما نه. ،زشته دختر چادری باشه مادر مانتویی!”یا به بهانه های مختلف مادرم رو می کشوندم به مدرسه،اوایل هفته ای یک بار و گاهی حتی  هر روز! بهشون می گفتم:”جلوی دوستام زشته چادر نپوشید!یا کتاب فلسفه حجاب شهید مطهری رو به مادرم دادم تا بخونه فکر کنین کسی که هرروز با چادر بیاد مدرسه دخترش کم کم این چادر رو سرش ثابت میشه.چندروز به روز مادر مانده بود برای مادرم پارچه چادری خریدم و با یکی از چادر نمازهایش پیش خیاط بردم تا برایش بدوزد از اون جایی که یک مادر از هدیه ای که فرزندش برایش خریده استفاده می کند مادر من هم از چادرش استفاده کرد وهنوز هم اون رو نگه داشته!از آن روزها سه یا چهارسال گذشته و در حال حاضر من و مادرم هر دو با چادر وارد اجتماع می شویم. 
  
  
  
  
  
  
  

  
  
  
از اون دخترا که وقتی تو خیابون تیکه میشنوفن!! لام تا کام حرف نمیزنن!تا طرف سنگ رو یخ شه..سلامتی اون دخترا که وقتی دو تا لات میبینن عوض لبخند چادرشونو محکمتر میگیرن…سلامتی دخترایی که چادرشون خاکی و گلی و خیس میشه ولی از سرشون باز نمیشه………سلامتی دخترایی که سرشون بره چادرشون نمیره…….سلامتی دخترایی که آروم قدم برمیدارن و سنگین که مبادا دل نامحرمی بلرزه……..سلامتی دخترایی که زیباییشونو عرضه نمیکنن به هر کس و ناکسی…….سلامتی دخترایی که از هر کس و ناکسی دل نمیبرن………………..سلامتی دخترایی که بهشون میگن امل ولی …………….. سرشار فهم ودانایی ان و بازم سکوت میکنن تا مبادا ترک بردارد چینی نازک عفت شون……..وسلامتی دخترایی که میراث زهرا(سلام الله) رو خوب حفظ کردن 
  
  
  
  
  
  

  
  
این دخترایے که چشماشون هرروزبه آبے و.. عسلے و خاکسترے و تغییر نمیکنه و همیشه یه رنگه !اینایے که اسپورت مے پوشن جا “کالج” و پاشنه بلند!اینایے که هیچ وقت نگران پاک شدن رژ لبشون نیستن!اینایے که موهاشون همیشه یه رنگه!اینایے که فرت و فرت سمفونے “ایــش” “ایـش” راه نمیدازن.این دختـرایے که هیچ وقت “خَـزه” و “جواده” نمیاد تو دهنشون.پـول و مـاشین و قیـافه واسَشـون مهــم نیست!اونایے که یـه چادر دارن و قدر دنیا براشون مے ارزه..اینا رو خیـلے مواظبشون باشین!اذیتشون نکنید..قـدر اینا رو بدونید، اینا خیلے حیفن! 
  
  
  
  
  
  
علاجـــت گنـــــــاهی کهـــ بهـــ آن عادتــــ شدهــــ 
حضرت آيت الله العظمی بهجت(رحمه الله): 
هركس در دام گناه يا خطايي افتاده و به آن عادت كرده و از 
ترك آن عاجز است مي تواند به مدت 40 هفته (پنجشنبه 
شبها يا جمعه صبح ها) بصورت مستمر بر سر مزار يكي از 
اولياء الهي برود و قرآن بخواند. 
حســــــــــــــــــین 
ن وشته اند :”عطش بین او و آسمان حائل شده بود .” 
یعنی از تشنگی آسمان را نمی دید . 
خون هم از بدنش می رفت ، تشنگی اش بیش تر می شد . 
ما از هیچ کس آب نخواست ! 
وقتــــــــی تو نیستـــــــــی 
وقتی تو نیستی نه هست های ما چونانکه باید 
ند نه بایدها… 
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را ، با بغض می خوانم 
عمری است لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می کنم: باشد برای روز مبادا ! 
اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست آن روز هر چه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای ماست اما کسی چه می داند؟ 
شاید امروز نیز روز مبادا باشد ! وقتی تو نیستی نه هست های ما چونانکه بایدند نه بایدها… 
هر روز بی تو روز مباداســـت !    Jul. 01 دسته‌بندی نشده بدون دیدگاه 
هر که دارد سر سودای خدا بسم اللههر که دارد غم مهمانی ما بسم اللهمیزبانان سحر منتظر مهمانندهر که خواهد سحر اهل بکا بسم اللهچشمه ی آب حیات است مناجات سحرهر که دارد طلب آب بقا بسم اللهماه ها منتظر ماه مبارک بودیمآمد ای منتظران ماه خدا بسم اللهسفره بندگی ماه خدا پهن شدهسفره ماست کنار شهدا بسم اللهدیده وا کن که خدا در بر ما بنشستههمنشین است خدا با فقرا بسم اللهشد هلال مه دلدار حلال همگانرویت یار حلال است تو را بسم اللهدست ابلیس که بسته است امان ازاین نفسباید ای نفس کنی ترک خطا بسم اللهیادی از تشنگی روز قیامت بایدباب افطار گشوده ست به ما بسم اللهمیهمان خانه ارباب کرم ماه خداستایها الناس سوی آل عبا بسم اللهروزه یعنی عطش روضه ی لب های حسینهرکه دارد طلب خون خدا بسم اللهرحمت واسعه اینجاست سر کوی حبیبهر که دارد هوس کرب و بلا بسم اللهدر رکاب پسر فاطمه باید جان دادهر که خواهد شود اینگونه فدا بسم الله 


  
  

روزه فواید جسمی و روحی فراوانی برای انسان در بردارد و روزه داری، شفا بخش جسم و همچنین توان بخش، جان انسان است. تحقیقات ثابت می‌کند روزه داری درست که با کاهش 20 تا 30 درصد مصرف غذا همراه است، نتایجی چون کم شدن چربی‌های ذخیره، کم شدن میزان چربی خون و کلسترول و نیز فعال شدن سیستم ایمنی بدن را به دنبال دارد. 
  
  
سفره افطار در رمضان 
به گفته پزشکان، در مدت روزه داری، دستگاه گوارش برای چندین ساعت خالی می‌ماند و در واقع این دستگاه و سایر دستگاه‌هایی که به گونه‌ای در هضم و جذب مواد غذایی دخالت دارند، استراحت کرده و پس از روزه داری به شیوه بهتری اعمال خود را انجام خواهند داد. 
روزه در حقیقت باعث استراحت معده می‌شود. در حالت روزه، اسید معده به جای غذا به وسیله صفرا، خنثی می‌شود و زخم معده ایجاد نمی‌شود. به همین دلیل افراد روزه دار باید بدانند که پرخوری، خود موجب زیان‌های چشم گیری برای دستگاه هاضمه می‌شود. 
پیروی از یک برنامه غذایی صحیح در ایام ماه مبارک رمضان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است تا هم بتوان عادات غذایی غلط را اصلاح کرد و هم از برکات معنوی این ماه بهره برد. 
  
  
روزه داری و چربی خون بالا 
طی مطالعات صورت گرفته روزه گرفتن برای افراد مبتلا به چربی خون بالا مفید است و میزان چربی‌های نامطلوب موجود در خون را تنظیم کرده و موجب افزایش میزان چربی مفید خون در بدن می‌شود. 
برخی از بیماران مبتلا به دیابت نوع دوم تحت نظر پزشک معالج و یک متخصص تغدیه می‌توانند روزه بگیرند و از اثرات مفید روزه بهره‌مند شوند. 
روزه داری در اغلب بیماری‌هایی که عادات غلط غذایی، چاقی و افزایش وزن در بروز آن‌ها دخالت دارد نقش موثری در بهبودی این نوع بیماری‌ها دارد. 
سالمندان هنگام روزه گرفتن باید مراقب کاهش میزان آب بدن و کاهش قند خون باشند چرا که این عوامل منجر به ایجاد سرگیجه در این افراد می‌شوند. 
زنان باردار که در ماه‌های اول بارداری هستند نیز باید مراقب مشکل کمبود غذایی در ماه مبارک رمضان باشند. 
افراد دارای مشکل زخم معده و بیماری‌های گوارشی حتما باید با نظر پزشک معالج خود روزه بگیرند. 
بیماران دیابتی نوع یک (وابسته به انسولین) قادر به روزه داری نیستند. دیابتی‌های نوع یک به دلیل داشتن برنامه و وعده‌های غذایی با فاصله معین و منظم قادر به گرفتن روزه نیستند. برخی افراد میانسال که دیابت نوع دو خفیف و کنترل شده دارند، می‌توانند زیر نظر پزشک در روزهای کوتاه سال روزه بگیرند. 
روزه داری نباید موجب پرخوری به هنگام سحر و افطار و بی نظمی در خواب شب شود و در صورت رعایت این مسایل، روزه داری صحیح به کاهش استرس‌ها منجر می‌شود 
مصرف نشاسته و پروتئین در ماه مبارک رمضان، انرژی بدن را تامین می‌کند. غذاهای گوشتی می‌تواند پروتئین مورد نیاز بدن را در ماه رمضان تامین کند. روزه داران از خوردن غذاهای شور در این ماه پرهیز کنند و حتی الامکان در این ماه، نمک را با احتیاط مصرف کنند. مصرف نمک و غذاهای شور فقط عطش روزه دار را بیشتر خواهد کرد. هموطنان روزه دار باید بدانند که استفاده از انواع میوه و سبزیجات، می‌تواند جایگزین مناسبی برای مواد غذایی پرنمک باشد. همچنین مصرف شیر فراوان نیز سبب رفع تشنگی می‌شود. استفاده از غذاهایی که آسان هضم می‌شود و باعث جذب انرژی لازم در بدن می‌شود، به روزه داران توصیه می‌گردد. روزه داران در این ماه از افراط در مصرف مواد غذایی پرهیز کنند. 
استفاده از آب کافی در ماه رمضان برای سلامت پوست و بدن ضرورت غیر قابل انکاری دارد. استفاده از کرم‌های مرطوب کننده همزمان با نوشیدن آب کافی در فواصل افطار و سحر، روش مکملی برای حفط سلامت پوست است. در صورت عدم رعایت این موضوع، کم آبی در پوست و بدن تنها با جذب آب فراوان رفع می‌شود. 
استفاده از کرم‌های مرطوب کننده استاندارد، باعث ایجاد طراوت و نشاط در پوست‌های خشک می‌شود. 
روزه داران مصرف میوه و سبزیجات تازه را در برنامه غذایی خود قرار دهند تا بتوانند شادابی و تازگی پوست خود را حف0کنند.» 
  
  
روزه داری اسلامی وکاهش استرس 
«براساس آخرین یافته‌ها و تحقیقات علمی، روزه داری اسلامی موجب کاهش استرس و اضطراب در بین افراد می‌شود. 
روزه داری اسلامی همان روزه داری صحیح و اصولی است و با روزه داری برای ترس از عسر و حرج و روزه داری برای رژیم لاغری متفاوت است. 
روزه داری نباید موجب پرخوری به هنگام سحر و تغییرات بی نظمی در خواب شود و در صورت رعایت این مسایل، روزه داری صحیح به کاهش استرس‌ها منجر می‌شود. 
پژوهش‌های علمی نشان می‌دهد در طول ماه مبارک رمضان کاهش کامل و صد درصدی خودکشی‌ها و کاهش نسبی جرایم عمومی مانند جرایم راهنمایی و رانندگی و جرایم خاص می‌شود. 
غذاهای سحر روزه داران باید کم حجم و خواب آن‌ها نیز متناسب باشد و روزه داران از خوابیدن پس از خوردن سحری اجتناب کنند. 
روزه داری موجب امتناع افراد حتی از خوردن مواد حلال مانند آب می‌شود و این امتناع از حلال‌ها نیز اراده انسان را قوی می‌کند. 
عصبانیت‌های برخی از افراد به هنگام روزه داری به علت پرخوری آن‌ها به هنگام سحر است که بدن را در طول روز برای جذب آب فعال می‌کند.» 
  
  
  
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻃﺮﻑﮐﻨﯿﻢ !”؟،‘ﺍﻭﻝ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ...ﺑﻌﺪ ﻃﺮﻑ ﭼپ....ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﯾﻪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﺳﺮﺩ ﺳﺮ ﺑﮑﺶ.ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻣﯿﺸﻮﺩﺑﻌﺪ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﺪ ﺑﺎ ﮐﻒ ﺩﺳﺖ ﺑﮑﻮﺑﯿﺪ ﭘﯿﺸﻮﻧﯿﺘﻮﻥ ﺑﮕﯿﺪ :ﺍ ﻫﻬﻬﻬﻬﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺒﻮﺩ ﺭﻭﺯﻡﺍﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ : ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩب همین سادگیو من الله توفیق ما رو هم دعا کنید..و در ادامه… روز قیامت که شد ملائکه میگن تو آدم خوبی بودی روزه میگرفتی فقط برای اینکه کاملا پاک بشی دو دقیقه باید بندازیمت تو جهنم وبعدش هزاران سال در بهشت خواهی بود . وارد جهنم میشی و خیلی سخته اما میگی دو دقیقه اس تموم ﻣﻴﺶ. 
  
                                                                                                                               یک هزار سال بعد… 
دو هزار سال بعد خیلی داد زدی و نا امید شدی خیلی سوختی و ملائکه میان از اون طرفا رد بشن یه دفه تو رو میبینن یکیشون میکوبه تو پیشونیش میگه آخ شرمنده یادم رفت دو دقیقه بعد درت بیارم. آخرته دیگه هر روزش پنجاه هزار ساله.وقیل الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا. امروز فراموشتان میکنیم همانگونه که فراموش کردید رسیدن این روز قیامت راهمانگونه که خودت رو به حواس پرتی زدی ماهم توجه مان را از تو بر میداﺭﻳﻢ 
                    محض خنده…..


آنطور که هستي‌ باش ،.... صداقت مؤثرترين تيري است که به قلب هدف مي‌‌نشيند ،.... هدفت را با نقشه‌هاي جوراجور آلوده مکن‌ ،... خودت باش ،.... افتاده باش ،... نه‌ ذليل ،... شوخ باش ،... نه‌ مسخره ،.... آزاده باش ،،... نه‌ ياغي ،... مطمئن باش ،... نه‌ ساده ،.... از خود ،... راضي باش ،.... نه‌ از خود راضي ،... صبور باش ،... نه‌ در کمين ،.... آنوقت خواهي ديد که کليد را در دست خود خواهي داشت!! انشاالله

از وبلاگم خوشتون اومد؟


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان انجمن دانش اموری اتحادیه انجمن اسلامی(شاهد رازی) و آدرس anjoman-torbat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 127
بازدید دیروز : 33
بازدید هفته : 160
بازدید ماه : 3915
بازدید کل : 80517
تعداد مطالب : 714
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

زبرا

RSS

Powered By
loxblog.Com